به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ سی و یکمین نشست از سلسله نشست های آفاق اندیشه با عنوان «نقد و بررسی پوزیتیویسم» روز یکشنبه ۲۹ بهمن ماه با سخنرانی همایون همتی برگزار شد.
وی در این نشست گفت: پوزیتیویسم کلاسیک با آگوست کنت آغاز می شود. اما در کشور ما به دلایلی به پوزیتیویسم منطقی که ویتکنشتاین و کارنپ و ... واضع آن هستند بیشتر پرداخته شده است. به ویژه در دو دهه اول انقلاب. امروز در غرب پست پوزیتیویسم و نئو پوزیتیویسم و همچنین آنتی پوزیتیویسم مطرح است. از نظر هرمنوتیکی شناخت هر فیلسوفی برای دانستن افکار او لازم است.
همتی در ادامه افزود: آگوست کنت متفکر فرانسوی زندگی بسیار یأس آلودی داشته است. از یک خانواده کاتولیک بود اما خود او آتئیست بود. بعد از شکست هایی که در زندگی تجربه کرد به دین روی آورد. اما دین جدیدی به نام دین انسانیت را پایه گذاری کرد. او را نخستین فیلسوف علم می دانند. با سن سیمون سوسیالیست فرانسوی آشنا شد و مدتی شاگرد او بود و بسیار تحت تأثیر او بود. حتی نوشته اند که واژه پوزیتیو را اولین بار سن سیمون ابداع کرده است. به قدری به آگوست کنت نزدیک بود که او را پسرخوانده خود می خواند. اما کنت بعدها به شدت از او فاصله گرفت و او را یک انسان شیاد و فاسد خواند. دو بار شکست عشقی را تجربه نمود و موجب شد که بسیار دچار آشفتگی روحی شود و مدتی در بیمارستان بستری شود.
وی سپس گفت: خیلی تلاش کرد تا عضو هیئت علمی دانشگاه شود اما با او مخالف بودند و او را اخراج کردند. شخصیت پر دافعه ای داشت. با جان استوارت میل آشنا شد که او هم از تجربه گرایان بود اما از او نیز جدا شد. انجمن پوزیتیویست ها را پایه گذاری نمود. مهم ترین اثر آگوست کنت اثر ۶ جلدی اوست که درس های فلسفه پوزیتیویسم است. در فلسفه اخلاق گفته شده که تئوری دیگر خواهی از ابداعات آگوست کنت است. امروز نیز کسانی چون امانوئل لوینانس به بحث دیگری بسیار پرداخته است.
همایون همتی در ادامه عنوان کرد: پوزیتیویسم مکتبی است که به یک نوع ایدئولوژی و جنبش فلسفی تبدیل شده است. پوزیتیو به معنای وضع کردن و نهادن در لغت به کار رفته است و به معنای عینی، واقعی، فکچوال و آبجکتیو است و بر خلاف مفاهیم ابسترکت و انتزاعی است و در تقابل با الهیات و فلسفه و افکار قرون وسطی شکل گرفته است. پوزیتیویسم یعنی تفکر اثبات پذیر و عینی و تکیه اش بر تجربه است. آن چه که حقیقتاً وجود دارد. در مقابل افکاری که مربوط به اوهام است و واقعیت ندارند. پوزیتیویسم در یک جمله عبارت است از این که تنها دانش موثق و اصیل دانش علمی است که بر آمده از تجربه حسی است و آزمون پذیر است. این تفکر پوزیتیویسم کلاسیک است.
وی افزود: یکی از اهداف پوزیتیویست ها وحدت روش علمی است. معتقدند یک روش علمی و معتبر بیشتر وجود ندارد. بحث قبض و بسط آقای سروش بر اساس پوزیتیویسم است و قبل از او پوزیتیویست ها این حرف را زده بودند. امروز مثل آفتاب روشن است که این تئوری شکست خورده است. این تلاش ها از ۳ قرن پیش انجام شده است و فیلسوفان علم به بحث وحدت علوم و وحدت روش پاسخ های قاطع داده اند. نباید این حرف ها را تکرار کرد بدون ارائه رفرنس و به نام خود ارائه داد. کواین، لاکاتوش، توماس کوهن، فایرابند و مهم تر از همه پوپر از این قبیل فیلسوفان هستند.
همایون همتی سپس گفت: پوپر می گوید من قاتل پوزیتیویسم هستم و پوزیتیویسم را سر بریده ام. الوین پلنتینگا می گوید پوزیتیویسم به زباله دان تاریخ پیوسته است. اگر چه پوزیتیویسم توسط جریان هایی در حال احیاء شدن است و در علوم انسانی حضور جدی دارد. کتابی با عنوان «دین ارکان طبیعت» وجود دارد که نویسنده آن می گوید من به دنبال پیوند بین دین و پوزیتیویسم هستم. آقای خرمشاهی دو مقاله در رد این کتاب نوشته است. اما ایشان با تمام داشته های علمی و ادبی چون فیلسوف نیستند پاسخ خوبی نداده اند. در کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» شهید مطهری و کتاب «آموزش فلسفه» آقای مصباح نیز به پوزیتیویسم پرداخته شده اما به خوبی به آن پاسخ داده نشده است.
وی سپس عنوان کرد: من امروز می خواهم از دیدگاه فلسفه علم و دانش ادیان پوزیتیویسم را نقد کنم. این کار در غرب زیاد انجام شده اما در جامعه ما نشده است. مهم تر از همه نقد پوزیتیویسم از دیدگاه اپیستمولوژی و معرفت شناسی است. آگوست کنت تاریخ تفکر بشری را به ۳ مرحله تقسیم می کند. نمی گوید این ۳ مرحله وجود دارد، می گوید باید باشد. یعنی فقط توصیف نیست بلکه تجویز است. دوره اول دوره ای است که هنوز تفکر بشر رشد پیدا نکرده بود و نمی توانست علت پدیده ها را شناسایی کند در نتیجه آن ها را به خدایان نسبت می داد. مثل خدای باد، خدای آتش و ... . این دوره را دوره خرافه اندیشی و خرافه باوری می دانست که جهل و ترس بر بشر حاکم بود و دین این گونه پیدا شد. بر این اساس مفهوم خدای خلأها و رخنه ها مطرح شده است. البته تلقی آن ها از خدا، خدای مسیحی است.
همایون همتی سپس افزود: در دوره دوم تفکر فلسفی آغاز می شود. البته فلسفه ما بعد الطبیعی و متافیزیکی که آنتولوژی است نه فلسفه مضاف. در دوره سوم که از عصر روشنگری آغاز می شود و علت آن مجادله های بی نتیجه فیلسوفان بود بشر به این نتیجه رسید که به مشاهده و تجربه روی بیاورد. این مرحله مرحله پوزیتیویسم و علم گرایی است. آگوست کنت از این جا شروع می کند به شعار دادن مبنی بر این که با مفاهیم کلی فلسفی نه قادر به پیش بینی بودیم و نه قادر به ابداع و ساختن صنعت و پیشرفت پزشکی، بهداشت، نجوم، مخابرات، معماری و علوم مختلف. توجه کنید که پوزیتیویسم از چه سود می جوید. از دستاوردهای ملموس و قابل مشاهده و چشم پر کن.
وی در ادامه افزود: علم پرستی در آگوست کنت جایگزین دین و مذهب و خدا می شود. در حالی که امروز فیلسوفان علم کتاب هایی نوشته اند تحت عنوان محدودیت های علم (The Limits of Science). شاید اولین کسی که در این زمینه کتاب نوشت برتراند راسل بوده است. دین انسانیت (Religion of Humanity) که آگوست کنت مطرح می کند دینی است که مبتنی بر همین علم پوزیتیویستی است که هدف آن صلح و وحدت بشر است. این یک جور آئین اخلاقی است و نمی توان نام آن را دین گذاشت و به این دلیل آن را مطرح کرد که کشیش ها به جرم ضدیت با دین خیلی با او مخالفت نکنند.
همایون همتی عنوان کرد: استقراء از زمان فرانسیس بیکن و راجر بیکن دو فیلسوف انگلیسی پایه گذاری شد. با توسل به آن قوانین کلی طبیعی را تعریف می کنند و از آن برای پیش بینی بهره مند می شوند. پوپر مدل تفکر بیکنی را عوض کرد. سپس کواین، کارنپ، فایرابند، لاکاتوش و توماس کوهن نیز هر کدام به این تفکر ضربه هایی وارد کردند. فیلسوفان علم انتقاد کرده اند که در تجربه و مشاهده چون نمی توان همه موارد را بررسی نمود پس نباید تعمیم های کلی انجام داد. چرا که تعمیم کار ذهن است و از مشاهده و استقراء نیامده است. کلیت در خارج از ذهن قابل مشاهده نیست. نام این اشکال را گذاشته اند: Problem of Induction.
وی سپس گفت: جریان پوزیتیویسم امروز در حال دوباره احیا کردن خود است. در دهه اول انقلاب انجمن فلسفه پایگاه پوزیتیویسم در ایران بود. «رساله منطقی – فلسفی» (تراکتاتوس) ویتکنشتاین انجیل پوزیتیویست های منطقی بوده است. پوزیتیویست های منطقی برای اولین بار راجع به بی معنایی صحبت کردند. به این معنا که برخی گزاره های منطقی نه درست اند و نه غلط بلکه بی معنا هستند. مثل الهیات، فلسفه، متافیزیک و اخلاق که بی معنا هستند. این گزاره ها به این دلیل بی معنا هستند چون قابل مشاهده نیستند. کواین معتقد بود تقسیم گزاره ها به تحلیلی و ترکیبی که پوزیتیویست های منطقی از کانت تأثیر گرفته بودند اساساً غلط است.
همایون همتی همچنین گفت: پوپر در کتاب «منطق اکتشاف علمی» می گوید علم از مشاهده آغاز نمی شود بلکه از نظریه آغاز می شود. پوپر روزی به شاگردانش می گوید کاغذ و قلم بردارید و مشاهدات خود را بنویسید. بلافاصله دانشجویان می پرسند درباره چه چیز بنویسیم؟ پوپر می گوید نکته همین جاست. تا نظر و فکری شما را به سمت مشاهده چیز خاصی هدایت نکند شما به سمت مشاهده نمی روید. ابتدا فرضیه ای در ذهن دارید و به سراغ مشاهده می روید برای آزمایش آن. در مرحله بعد پوپر می گوید من مدلی را ارائه می دهم که بر اساس آن نیازی به استقراء نیست که نام آن، مدل فرضیه ای - استنتاجی است.
وی افزود: پوپر می گفت حتی یک مثال نقض می تواند یک نظریه را برای همیشه رد کند. نام دیدگاه پوپر را عقل گرایی انتقادی (Critical Rationalism) گذاشته اند. تئوری پوپر برای رشد علم (Growth of Science) به این گونه است که رشد علم مجموعه همین ابطال ها و تأیید هاست. در نتیجه علم یک فرآیند پایان ناپذیر است. او در کتابی تحت عنوان «جستجوی پایان ناپذیر» این مسأله را عنوان می کند. بنده در کتاب «سِیر مدام» به این موضوع پرداخته ام. پوپر می گوید کل معرفت بشر حدسی و تخمینی است و ابطال پذیر است و ما دانش یقینی نداریم. دقت کنید به این موضوع که بلند پروازی پوزیتیویست ها که تصور می کردند به یک معرفت یقینی برای تمام علوم رسیده اند که همه چیز را می توان اثبات کرد چگونه با پوپر نابود شد. پوپر می گوید علم اصلاً استقراء نیست بلکه حدس و ابطال است. این است که پوپر می گوید من سر پوزیتیویسم را بریدم.
همایون همتی سپس اظهار داشت: برخی دیگر از نقد هایی که بر آگوست کنت وارد شده این است که شواهد تاریخی ۳ مرحله او را تایید نمی کند. همچنین در هر مرحله دلیل ورود به مرحله بعدی را بیان نمی کند. از طرفی تلقی او از دین و رابطه فلسفه با علم بسیار سطحی است. نمی توان گفت فلسفه با علم تضاد دارد. امروز فلسفه علم و فلسفه های مضاف داریم که در دوران کنت نبوده است. از طرفی کتاب اصلی او که در آن ۶ اصل دیدگاه خود را بیان کرده دروس فلسفه پوزیتیویسم نام دارد. خودش از فلسفه نام می آورد ولی فلسفه را رد می کند. این جا به آن حرف ارسطو می رسیم که برای رد فلسفه هم نیاز به فلسفه داریم. خیلی ها گفته اند آگوست کنت به جای علم، تخیل و اتوپیا به ما تحویل داده است و رویاگرا بوده است.
وی در انتها گفت: طبق گفته پوپر از خیلی از منابع می توان اطلاعات کسب کرد و تنها مشاهده منبع کسب اطلاعات نیست. پوزیتیویست ها قائل به قانون تمایز دانش و ارزش هستند که دیوید هیوم آن را مطرح کرده بود. این قانون پایه پوزیتیویستی دارد. پوزیتیویست ها معتقدند هست ها غیر از باید ها هستند. پس توصیه های کنت در بایدهای اخلاقی مبنی بر در نظر گرفتن دیگران چیست؟ برخی گفته اند دین انسانیت ضمانت اجرایی ندارد چون مناسک ندارد و اخلاقیاتش به دلیل جدایی دانش و ارزش پا در هواست. همچنین این دین را از تجربه و مشاهده به دست نیاورده است. البته نباید بی انصافی کرد و باید جنبه مثبت کار آگوست کنت را هم دید. کنت کاری کرد که به خاطر عینیت و تجربه، دانشمندان از تعصب و پیش داوری دست بردارند.
نظر شما